در دل هاي يك بازنشسته
 
Design by : NazTarin


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 384
بازدید کل : 34030
تعداد مطالب : 48
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


باسلام

فرارسيدن سالروز ولادت ام ابيها  همسر اميرالمومنين و مادر حسنين    حضرت فاطمه زهرا  مبارك باد

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 31 فروردين 1393برچسب:, توسط عبدالحق

 وصیت نامه الکساندر

پادشاه بزرگ یونان، الکساندر، پس از تسخیر کردن حکومت های پادشاهی بسیار، در حال بازگشت به وطن خود بود. در بین راه، بیمار شد و به مدت چند ماه بستری گردید.

با نزدیک شدن مرگ، الکساندر دریافت که چقدر پیروزی هایش، سپاه بزرگش، شمشیر تیزش و همه ی ثروتش بی فایده بوده است. او فرمانده هان ارتش را فرا خواند و گفت:

من این دنیا را بزودی ترک خواهم کرد. اما سه خواسته دارم. لطفاً، خواسته هایم را حتماً انجام دهید.

فرمانده هان ارتش درحالی که اشک از گونه هایشان سرازیر شده بود موافقت کردند که از آخرین خواسته های پادشاهشان اطاعت کنند. الکساندر گفت: اولین خواسته ام این است که پزشکان من باید تابوتم را به تنهایی حمل کنند.

ثانیاً، وقتی تابوتم دارد به قبر حمل می گردد، مسیر منتهی به قبرستان باید با طلا، نقره و سنگ های قیمتی که در خزانه داری جمع آوری کرده ام پوشانده شود. سومین و آخرین خواسته این است که هر دو دستم باید بیرون از تابوت آویزان باشد.

مردمی که آنجا گرد آمده بودند از خواسته های عجیب پادشاه تعجب کردند. اما هیچ کس جرأت اعتراض نداشت. فرمانده ی مورد علاقه الکساندر دستش را بوسید و روی قلب خود گذاشت و گفت : پادشاها، به شما اطمینان می دهیم که همه ی خواسته هایتان اجرا خواهد شد.

اما بگویید چرا چنین خواسته های عجیبی دارید؟ در پاسخ به این پرسش، الکساندر نفس عمیقی کشید و گفت: من می خواهم دنیا را آگاه سازم از سه درسی که تازه یاد گرفته ام. می خواهم پزشکان تابوتم را حمل کنند چرا که مردم بفهمندکه هیچ دکتری نمی تواند هیچ کس را واقعاً شفا دهد. آن ها ضعیف هستند و نمی توانند انسانی را از چنگال های مرگ نجات دهند. بنابراین، نگذارید مردم فکر کنند زندگی ابدی دارند.

دومین خواسته ی درمورد ریختن طلا، نقره و جواهرات دیگر در مسیر راه به قبرستان، این پیام را به مردم می رساند که حتی یک خرده طلا هم نمی توانم با خود ببرم. بگذارید مردم بفهمند که دنبال ثروت رفتن اتلاف وقت محض است.

سومین خواسته ام یعنی دستهایم بیرون از تابوت باشد، می خواهم مردم بدانند که من با دستان خالی به این دنیا آمده ام و با دستان خالی این دنیا را ترک می کنم.

منبع: جام نیوز


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 25 فروردين 1393برچسب:alexander, توسط عبدالحق

 

وطن یعنی کتیبه در دل سنگ

تمدن دین هنر تاریخ فرهنگ

وطن یعنی همه نیک و بهنجار

چه پندار و چه گفتار و چه کردار

به رسم آریایی ها و شیران

به نام نامی مردان ایران

به رسم کوروش آن سردار پیروز

دو صد فرخنده بادا عید نوروز


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 7 فروردين 1393برچسب:تبريك سال نو, توسط عبدالحق
سلام دوستان

چند وقته سایتی با نام ویکی لیکس با افشای یک سری اسناد که ظاهرا" مورد قبول مردم جهان می باشد محبوبیت زیادی پیدا کرده است.

و چند روز پیش نیز شاهد بودیم مدیر این سایت مانند یک قهرمان توسط وثیقه ای که طرفداران وی به خاطر اطمینان به ایشان برای دادگاه بریتانیا اورده بودند از زندان به طور موقت ازاد شد.

چه سناریوی زیبایی!!!

یکبار دیگر موضوع را بررسی کنید.یک قهرمان حقیقت جو را به بهانه های واهی (فساد اخلاقی و...) به زندان انداختند و می خواهند جلوی حقیقت گویی های او را بگیرند.تنها مردم هستند که می توانند این قهرمان را که جرم اصلی اش حقیقت گویی است نجات دهند.وثیقه ای بسیار گزاف را مردم می پردازند.و قهرمان نجات می یابد!

سناریویی که غربی ها با جلب نظر افکار عمومی به راه انداختند و جالب تر اینکه حتی مخالفان این سایت و کشور های غربی که نیش این سایت به انها نیز خورده سعی در جلب اطمینان مردم به این سایت دارند!!! (مثلا" سکوت در برابر این اسناد و...)

فکر می کنید پس از جلب اطمینان مردم این سایت چه اسناد دیگری را افشا خواهد کرد؟

فکر می کنید انوقت پذیرش اسناد دروغ این سایت راحت تر است یا سخت تر؟

دانشجویان و هموطنان گرامی

در این شرایط که تلاش های زیادی برای ضربه زدن به کشورمان و جلوگیری از حرکت پر شتاب علمی صورت می گیرد ضرورت هشیاری ما دوچندان می باشد

نوشته شده در جمعه بیست و ششم آذر 1389ساعت 19:48 توسط | 3 نظر |
درمتن زیر نتیجه آزمایشات ایجاد محدودیت برای برخی موجودات زنده عنوان شده، بسیار
 
جالب است ، حتما بخوانید، براستی آنچه تا کنون درباره ناتوانی های ما به ما گفته شده
 
چه تاثیر عمیق و پنهانیبر ما ذهن ما داردنتیجه آزمایشات بر حيوانات به سادگی به ما
 
نشان می دهند کهچطور محدوديتهای ذهنی تحميل شده از طرف محیط بر ما تاثیر
 
 می گذارد. آزمایشات انجام شده بر کک، فيل و دلفين مثال خوبیهستند
 
کک‌ها حيوانات کوچک جالبي هستند آنها گازمی گيرند و خيلي خوب می پرند آنها
 
 به نسبت قدشان قهرمان پرش ارتفاع هستند .اگر يک کک را در ظرفی قرار دهيم
 
 از آن بيرون می پرد . پس از مدتي روی ظرف را سرپوش مي گذاريم تا ببينيم
 
چه اتفاقی رخ مي دهد

کک می پرد و سرش به در ظرف می خورد و  پايين می افتد . دوباره میپرد و

 همان اتفاق مي افتد! اين کار مدتی تکرار میکند . سر انجام در ظرف را بر

می داريم و ککدوباره می پرد ولی فقط تا همان ارتفاع! سرپوش برداشته شده

 درست است ومحدوديت فيزيکي رفع شده است ولیکک فکر می کند اين محدوديت

همچنان ادامه دارد! فيل‌ها را مي توان با محدوديت ذهني کنترل کرد . پاي فيلهای

سيرک را در مواقعي که نمايش نمي دهند می بندند . بچه فيلها را با طنابهای بلند

 و فيلهای بزرگ را با طنابهای کوتاه به نظر مي آيد که بايد بر عکس باشد زيرا

فيلهایپرقدرت به سادگی می توانند ميخ طنابها را از زمين بيرون بکشند ولی

 اين کار را نمي کنند !   علت اين است که آنها در بچگی طنابهای بلند را کشيده اند

و سعی کرده اند خود را خلاص کنند وسرانجام روزی تسليم شده دست از اين

کار کشيده اند!

از آن پس آنها تا انتهای طناب می روند ومي ايستند آنها اين محدوديت را پذيرفته اند.

دکتر ادن رايل يک فيلم آموزشی در مورد محدوديتهای تحميلي تهيه کرده است.

 نام اين فيلم "می‌توانيدبر خودغلبهکنيد " است در اين فيلم يک نوع دلفين در

 تانک بزرگي از آب قرار مي گيرد نوعيماهی که غذای مورد علاقه دلفين

است نيز در تانک ريخته مي شود . دلفين به سرعتماهيها را مي خورد . دلفين

 که گرسنه مي شود تعدادي ماهي ديگر داخل تانک قرار ميگيرند ولي اين بار در

 ظروف شيشه اي دلفين به سمت آنها مي آيد ولي هر بار پس ازبرخورد با محافظ

 شيشه اي به عقب رانده مي شود پس از مدتي دلفين از حمله دست مي کشدو وجود

ماهيها را نديده مي گيرد . محافظ شيشه اي برداشته مي شود و ماهيها در داخلتانک

به حرکت در مي آيند آيا مي دانيد چه اتفاقي مي افتد ؟ دلفين از گرسنگي مي ميردغذاي

 مورد علاقه او در اطرافش فراوان است ولي محدوديتي که دلفين پذيرفته است او را

از گرسنگي مي کشد .

از آنجا که نحوه ی عملکرد مغز جانوران از این نظر بسیار شبیه به هم است ما 

می توانيم از اينآزمايشات بفهمیم که ما هم محدوديت هايی را می پذيريم که واقعی

 نيستند. به ما می گويند يا ما به خود می گوييم نمي توان فلان کار را انجام داد واين

برای ما يک واقعيت می شود محدوديتهای ذهنی به محدوديتهای واقعی تبديل می شوند

 و به همان محکمی!

باید این سوال مهم را از خود بپرسیم که چه مقدار از آنچه ما واقعيتمی پنداريم، واقعيت نيست بلکه پذيرش

ماست؟

 

http://successman.blogfa.com/


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 7 فروردين 1393برچسب:باور, توسط عبدالحق